وقتی بدون هیچ مقدمه ای میایی و می خواهی حرف بزنی !
وقتی تمام تلاشت برای گفتن بی نتیجه می مونه !
وقتی دارم از کنجکاوی می میرم و جرات اصرار ندارم !
وقتی تمام سرم پر از حدسه!!!
وقتی کمکت نمی کنم تا از شر بار اون کلمات راحت شی!
وقتی چشمات فرباد می زنه... !
وقتی موقع حرف زدن به چشمام نگاه می کنی و نگاهت پر از همون حسایی که دوسشون دارم !
وقتی هر چیز تازه ای از منو با شوق دنبال می کنی !
وقتی می خای خبرا دست اول به من برسه !
وقتی ...
توی همه این این وقتیا دوستت دارم...!
بازم گنگ
نمیدونم چرا ولی دوست دارم داستان رو بدونم و بعد دنبالش کنم
یعنی همیشه این فضولی هست دیگه
اسمش کنجکاویه!
خوب اگه بخونی می فهمی
ولی فکر کنم دیگه الان همه چی واضح شده باشه ها! مگه نه؟!!!