روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

۱۴۳

چرا فکر میکنم با گفتن چیزی عوض میشه؟! 

مگه الان چیزی هست که می خواهم تمومش کنم؟!!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
no booooooody دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:43 ق.ظ

تو چقدر تنش و اضطراب داری دختر چه خبره بابا
مریض می شی ها یه ذره مواظب خودت باش اینقدر خودتو اذیت نکن به خودت فشار نیار جونم

اضطراب؟!!!کاش فقط همین بود...
دارم دیوونه میشم



...........
تو چرا یه وبلاگ دیگه نمی زنی؟!

no boooooooody دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:43 ب.ظ

من دیگه نمینویسم اون از یه طرف میگه منو دوست نداره از یه طرف دیگه از اینکه دردلامو بنویسم تو وبلاگم عصبانی و ناراحت می شه قبل از اینکه قطع رابطه کنیم ادرسشو بهش داده بودم گفته بودم که می خوام بنویسم ولی اون گفته بود ننویس
بعد یه روز که رفته بود دیده بود نوشتم عصبانی شده بود بهم ایمیل زد منم برا اینکه ناراحت نشه حذفش کردم دیگه هم نمینویسم

آخه دختر خوب اگه قرار بود این حرفا را بخونه باید بهش میگفتی.
وبلاگ مال حرفایی که نمی تونی بهش بزنی.درسته؟!
حالا هم واسه ی دل خودت بنویس.
من منتظرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد