روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

هوا گرفته بود و باران میبارید  

 

کودکی اهسته گفت  :  

 

خدا گریه نکن درست میشه...

نظرات 4 + ارسال نظر
دکتر خودم جمعه 9 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:45 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

یعنی عاااااااااااااااااااالی؛
خیلی قشنگ بود (:

قابلی نداشت دکتر جان:دی

مانی جمعه 9 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:54 ب.ظ http://manihastam.blogsky.com

داری یواش یواش مرموز میشا


همش که رمز گذاری میکنی

رمز میذارم چون فکر می کنم دیگه نباید بنویسم ازش ...
یه جورایی دارم سر خودمو کلاه میذارم:(

مانی جمعه 9 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:58 ب.ظ

در جواب اینکه گفتی میخوای برا چیزی که رمز گذاری شده میخوای چه نظری بذاری

خوب نظری میذارم بعدش اونو منم رمز گذاری میکنم

خوب یه نظری میذاشتم دیگه

خوب شما نظرتو توی پست بعدی بذار

مانی شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ب.ظ

نچ نمیشه که

!!!!
حالا تو امتحان کن شاید شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد