هوا گرفته بود و باران میبارید
کودکی اهسته گفت :
خدا گریه نکن درست میشه...
یعنی عاااااااااااااااااااالی؛خیلی قشنگ بود (:
قابلی نداشت دکتر جان:دی
داری یواش یواش مرموز میشاهمش که رمز گذاری میکنی
رمز میذارم چون فکر می کنم دیگه نباید بنویسم ازش ...یه جورایی دارم سر خودمو کلاه میذارم:(
در جواب اینکه گفتی میخوای برا چیزی که رمز گذاری شده میخوای چه نظری بذاریخوب نظری میذارم بعدش اونو منم رمز گذاری میکنم خوب یه نظری میذاشتم دیگه
خوب شما نظرتو توی پست بعدی بذار
نچ نمیشه که
!!!!حالا تو امتحان کن شاید شد
یعنی عاااااااااااااااااااالی؛
خیلی قشنگ بود (:
قابلی نداشت دکتر جان
:دی
داری یواش یواش مرموز میشا
همش که رمز گذاری میکنی
رمز میذارم چون فکر می کنم دیگه نباید بنویسم ازش ...
یه جورایی دارم سر خودمو کلاه میذارم:(
در جواب اینکه گفتی میخوای برا چیزی که رمز گذاری شده میخوای چه نظری بذاری
خوب نظری میذارم بعدش اونو منم رمز گذاری میکنم
خوب یه نظری میذاشتم دیگه
خوب شما نظرتو توی پست بعدی بذار
نچ نمیشه که
!!!!
حالا تو امتحان کن شاید شد