خیلی خسته ام برای زندگی کردن
دیگه رمقی نمونده
واقعاْ زندگی کردن شده یه عذاب
خدایا واقعا خسته شدم
ولی انگار تو هنوزم رمق داری برای اینکه بشینی و ناله بنده هاتو ببینی
خدا جونم تصمیمتو بگیر یا این زندگی را تموم کن یا این ...
ــــــــــــــــــــ
کسالت آور شاید مثبت ترین اسمیه که میشه روی این روزهای مزخرف گذاشت...
آدم خسته می شود از الکی روحیه دادن هایش و گول زدن خودش
زندگی همیشه همیطور است فقط گاهی معمولی تر از روزهای قبلت می شود و تو فکر می کنی کسالت آور تر است
میخاستم این پستو بنویسم که قبلش اومدم وبلاگت
دیدی چه چرندیاتی تحویلت دادم؟!
خوب عادت کردیم به دلداری بقیه و گول زدن خودمون و بقیه
ولی خوب زنده ایم به همین دلداریا دیگه اینان نباشه که...
آره جالب بود خوب
به منم سربزن
چی جالب بود اونوقت ؟!
سر نمیزنم
منم دوره هایی شبیه به این رو گذروندم....
اما مثل این که خدا بعضی وقتا می خواد بندشو مشت و مال بده و چکش کاری کنه .....
خدا کنه بازم بتونیم دووم بیاریم......
من بعد از خواستگاری اولم به شدت این طوری شدم!!!!
حدود 2 هفته!!!!
ولی حالا دارم به اون دوران می خندم!!!
کاش خدا میدونست بنده هاش اندازه خودش صبر ندارن...
مگه چند بار رفتی؟!!!
ــــــــــــــــــ
بعد از خواستگاری اول
معلومه که ید طولایی در این زمینه داری
ید طولا نه و ید بیضاء !!!!!!!!!!!!
خب داستان هاشو نوشته ام !!!!
بیا بخون!!!!
دیگه قرار بود یوزارسیف باشی نه موسی
داستان ها را هم کمی خودم ولی ید نمیدونم بیضا یا طولای شما اگه باشه که خیلی عقبم حالا حالا ها باید بخونم
خدایا به جان خراباتیان؛کز این تهمت هستیم وارهان!
خدایا بیداری؟!...