روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...


رویای با تو بودن را


نمی توان گفت


حتی نمی توان سرود


با تو بودن قصه ی شیرینی است


به وسعت  تلخی تنهایی


نظرات 4 + ارسال نظر
هیس چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:50 ب.ظ http://l-liss.blogsky.com

این اشک های گرم مثل آب روی آتش است گاهی
سلام

اره واقعا دل ادمو اروم می کنه


اینو به بابک بگو که دعوام کرد

لیوسا چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:05 ب.ظ http://memorialist.blogsky.com

من دیگه باید حتی این اشعار رو تو خواب ببینم دلم نمیخواد لحظه های بیداری نبودشو به رخم بکشند.

حس منم همین بود ولی مقایسه قشنگی داره...

بابک پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:28 ق.ظ

:-"

:)

مرتضی پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:53 ب.ظ http://omid-e-naomid.blogsky.com/

[گریه] !!!!!!!

:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد