روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

همیشه هستند خیابانها و کوچه هایی که رد شدن از کنارشان ترسی در دلت می اندازد 

 

 شاید    .   .   .    دوباره     .   .   .      اینجا    .   .   .   

      می ترسی   

ولی چشمانت ناخودآگاه می دود به این سو و آن سوی کوچه  

 

و تو می ترسی 

 

.   .   .

نظرات 4 + ارسال نظر
دکتر خودم پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:15 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

کاش میشد وقتی میره خاطره‌هاش هم بره.
کاش.

کاش...ولی همیشه یادش ٬ رویاهاش و فکرش بیشتر بوده تا خودش...

مرتضی پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:54 ب.ظ http://omid-e-naomid.blogsky.com/

ای کاش از اول نمیومد تا خاطره ای ازش باقی نمونه ......

دیگه واسه کاش گفتن خیلی دیره...

بابک جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:26 ق.ظ

تمام می شود یک روز
روز های ما بی بهانه است - کافیست بهانه ای پیدا شود

حتی روزهای با بهانه هم دیگر ترس دارند....

لیوسا جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:15 ب.ظ http://memorialist.blogsky.com

ترس نداره عزیزم این طرف وآن طرف کوچه را میجویی تا باز هم همان اتفاق شیرین را تجربه کنی اما افسوس که کوچه هم کوچه سابق نیست!زمونه عوض شده.

کوچه کوچه سابق نیست ٬ همانطور که من دیگه آدم سابق نیستم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد