روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

گاهی ... دلتنگی...

گاهی ...

یاد خاطره ای...


شاید این تو نیستی

شاید اینکه دیگه نمیشه اون حسو تجربه کرد باشه !

شاید از هدر شدن یه حسی باشه که نفهمیدیش...

که نگفته موند


روزهایی که بی تو و با یاد تو گذشت....




مگه با حالا چه فرقی داره ؟

شاید فقط  امیدو کم داره...

یادته که ...

اونجا هم تو نبودی...

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:28 ق.ظ

چقدر غریب نوشتی...
بغضم داره خفم میکنه...

مریم جون منم همین حسو موقع نوشتن داشتم:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد