"به حباب نگرانِ لبِ یک رود قسم
و به کوتاهیِ آن لحظه ی شادی که
گذشت
غصه هم خواهد رفت
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه
ها عریانند
به تنِ لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
غم که از راه رسید،
در این سینه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقیست
تا خدا هست
به غم وعده این خانه مده..."
امیدوار شدم!!!
امیدوارم که همین طور باشه:)
:-)
:)