روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

دلم تنگه  

قد تموم حرفایی که نزدم ...

که نمی زنم! 

که میاد تا سر زبونم و بعد میگم... هیچی 

ولش کن... 

مهم نیست ...

بی خیال اصلا چیزی نبود.. 

که می ترسم بگم ... 

که این ترس لعنتی دست از سرم برنمیداره 

که پاشو گذاشته روی گلومو داره فشار میده 

نظرات 1 + ارسال نظر
بابک پنج‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:57 ق.ظ

دلت را ببر و چالش کن تا بغض ها در گلویت سر ریز نشوند

خیلی وقته این کارو کردم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد