از کلاغ روی بام خانه ات سراغم را نگیر...
او برای تصاحب تکه پنیری سالهاست دروغ می گوید...
صبح با فریادهای آسمون بیدار شدم...
یه کم بیشتر اشک نریخت ولی از فریادهاش معلوم بود بدجوری دلش پره...
بعدش خیلی صاف و آبی شد....
از کلاغ روی بام خانه ات سراغم را نگیر...
او برای تصاحب تکه پنیری سالهاست دروغ می گوید...
و خداوند قومی نچسب تر از اصفهانی ها نیافرید!!!
فکر کن ۸-۹ ساعت باید باید کنار یه همکار نچسب و سرد اصفهانی روزتو بگذرونی !!!!
نوشته:
همین که دور میشی حتی یه قدم از من
نمیدونم چرا بد میشه احساسم
تحمل کن یه کم بی طاقتی هامو
نذار هیشکی بگیره تو دلت جامو و تو دلم جاتو
....
خیلی جالبه ها! خدا جنس شما را خودخواه آفریده
تقصیر تو نیست
ولی بهار دیشب مرد وقتی بعد از تمام سردی هات٫ بغض تلخشو تا آخر شب تنهایی گریه کرد و هیچی نشنید
...