روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

لب نداشت

اما شاخه ی نوری به لب داشت
مو نداشت
اما قلم موها در موهایش مرکب می شدند
مثل شیراز
چند حافظ و سعدی داشت
که لحظه را به کلمه
کلمه را به نور می بردند
مثل شیراز بود 
در ظهر
مثل ظهر بود در شیراز
دلش جای دیگری بود
و به جز دلش جای دیگری نداشتم

 

 

مصطفى غضنفرى

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد