روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

آدم ها کـه عـوض می شونـد ... 

از سـلام و شـب بـخیـر گـفتـنشان مـی شود ایـن را فـهمیـد ! 

از سکوتشان! 

از حـرف هـا و نـگاه هـا، 

از گـودال هـای عـمیـقی کـه بیـن ِ تــو و خـودشان می کـَـنـند و تـویـش را پــر از دلیـل مـی کنـند!

 

 

دﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﮐﺎﺵ ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﮔﻨﺠﻪ ﺍﯼ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﻗﻔﻞ ﮐﻨﻢ
ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﮑﯽ ﻳﮏ ﮔﻨﺠﻪ ﺧﺎﻟﯽ ...
ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻢ

ﺟﺎﯼ ﺳﺮﻡ ﭼﻨﺎﺭﯼ ﺑﮑﺎﺭﻡ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺳﺎﻳﻪ ﺍﺵ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻴﺮﻡ ...






"ناظم حکمت"-کتاب تو را دوست دارم چون نان و نمک

 

دلم خوش نیست . . .
. . .
کسی شاید نمی فهمد . . .
کسی شاید نمی داند . . .
کسی شاید نمی گیرد مرا از دست تنهایی . . .
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته می گویی؛
عجب احساس زیبایی . . . !
تو هم شاید نمی دانی

لب نداشت

اما شاخه ی نوری به لب داشت
مو نداشت
اما قلم موها در موهایش مرکب می شدند
مثل شیراز
چند حافظ و سعدی داشت
که لحظه را به کلمه
کلمه را به نور می بردند
مثل شیراز بود 
در ظهر
مثل ظهر بود در شیراز
دلش جای دیگری بود
و به جز دلش جای دیگری نداشتم

 

 

مصطفى غضنفرى