روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

13-90

روزی فکر می کردم


 اگر او را با غریبه ای ببینم


 شهر را به آتش می کشم 


ولی امروز حاضر نیستم 


کبریتی روشن کنم


 تا ببینم او کجاست...



____________

یه سری به آرشیو زدم...

12-90

 
شب آرامی بود
 می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟   
 مادرم سینی چایی در دست 
گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من 
خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
لب پاشویه نشست 
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند ، و مرا برد،  به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم  
زندگی،  راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است 
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
!!!هیچ  
 
زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت  
 
 
 
زندگی درک همین امروز اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند 
 
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست  
 
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم 
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم 
 
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم 
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست 
 
 
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد  
 
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت  
 
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست 
لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست
من دلم می خواهد  
 
قدر این خاطره را دریابیم
.....
                                                                                                                           سهراب سپهری
 
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود

11-90

بیشتر آدمها از دور قشنگن و دوست داشتنی

صمیمیت بیشتر موقع ها خط و خطوط دوست نداشتنی چهره اشونو نشون میده

اگه فکر می کنی تعداد  این خط ها بیشتر از اونیه که بتونن تحملت کنن، همیشه فاصله را حفظ کن

اجازه بده توی روزمرگی ها بمونی تا اینکه نزدیکیت باعث بشه واسه همیشه حذف بشی!

حتی از روزمرگی ها...