روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

سلام سلام  

من برگشتم... 

بعد از یک هفته مرخصی! یک هفته فراغت از همه چی٬ کار و زندگی و آدما و ... 

البته نه همه چی همه چی...  

فکرا دنبال آدم میان حتی توی مرخصی 

و هیچی بهتر از این نیست که وقتی برمیگردی کلی ایمیل داشته باشی و ببینی آدمایی چشم انتظارت بودن و شاید نگران .مرسی 

واقعا خوشحال شدم. فقط لحظه شماری می کردم وبلاگو باز کنم برم تو قسمت نظرات 

شاید این وبلاگ خیلی خواننده نداره ولی مهم اینه اون چند نفری که می خونن همون دوستای خوبم نگرانم شدم. 

راستش اینقدر یهویی شد همه چی که اصلا وقت واسه هیچی نبود 

۵شنبه که رفتم خونه دیدم اهالی منزل در تدارک بستن ساک هستن!!!!!!! 

من که باورم نمی شد چون اصلا قرار نبود برنامه ای باشه واسه سفر یا حداقل تا روز قبلش برنامه خاصی نبود !!! 

خلاصه با کلی تعجب و البته خوشحالی برای این سفر حرکت کردیم به سمت شمال ...

جای همه شما دوستای خوبم خالی واقعا خوش گذشت  

بگذریم که همکار محترم با یه تماس تلفنی کلی دلهره و نگرانی توی دل من انداخت (آخه بی مرخصی رفته بودم) و رییس محترم تر٫ کلی شاکی شد ولی سفر خوبی بود 

 

مهم این بود که از این حال و هوا بیرون اومدم و روزای بی دغدغه ای رو گذروندم

 

نظرات 2 + ارسال نظر
آقاپسر شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:00 ب.ظ http://www.aghapesar.ir

سلام

خدا رو شکر که خوبی و خوش گذشته بهت ...

خوب باشی

مرسی که به یادمی و نگرانم شدی دوست خوبم

دکتر خودم شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:02 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

خیلی حال میده سفر اتفاقکی :))

خوشحالم که سالم برگشتی و حال و هوا عوض کردی.

مرسی.
امیدوارم به تو هم خوش بگذره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد