وقتی لبخند گرمم با یه حرف٬ یه تصویر٬ یه بو ٬ یه صدا ...
که خاطره ای از تو را زنده می کنه رو
صورتم یخ می کنه و می ماسه...
الان کجای این دنیای بزرگی...
و باز هم این آهنگ ابی توی ذهنم تکرار میشه :
چیزی بگو اما نگو
از مرگ یاد و خاطره...
کابوس رفتنت بگو
از لحظه های من بره
...
خیلی عاشق بودیا که اینقده ازش مینویسی
اما تعریف مشخصی از عشق داری؟
خوب آره خیلی زیاد...
راستش توی جواب سوالت فکر کنم اگه بشه عشقی و تعریف کرد دیگه اسمش عشق نباشه.عشق یه حسه
میشه یه حس را با حالت های ظاهریش یا تاثیراتش تعریف کرد ولی واسه ی خودش فکر نمی کنم...