روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

دیگه حتی جایی واسه لبخند زدن به حماقت ها نمونده. . .  

 

 

 

پ . ن : تازگی وقتی بهت فکر می کنم از خودم متنفر میشم . . .

نظرات 5 + ارسال نظر
مرتضی سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ب.ظ http://omid-e-naomid.blogsky.com/

حماقت آره!!
حرف شما درسته!
اما خندیدن به اشتباه خودت خیلی حال میده!!

نه هر اشتباهی...

آقاپسر سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:55 ب.ظ http://www.aghapesar.ir

قلمت گاهی خیلی تلخه ولی قشنگ و حقیقت ...

مرسی
و :(

بابک چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:17 ق.ظ

باز که افکار پلید تو سرته
آدمها حق دارند که اشتباه کنند، لعضی ها در احساسشان و بعضی ها در تصمیم شان
لطفا متنفر نباش :-)

من و فکر پلید؟!!!
حق دارم نظرمو در مورد خودم بنویسم که...

دکتر خودم چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:50 ب.ظ

حست رو درک میکنم،
و امید دارم که این مساله روی زندگیت تاثیر نداشته باشه،
تو اشتباه کردی،
ولی،
هیچ اشتباهی پایان زندگی نیست،
حتی مرگ (:

مرگ اشتباه نیست میثم جان! اتفاقه!
ولی خوب می بینی که تاثیر گذاشته. اونم خیلی زیاد...

صابر چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:09 ب.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

بهار عزیز تنها تازگی ها؟؟؟
شاید حماقت هم خود لبخندی باشد کوتاه مدت

منظورتو از جمله اول متوجه نشدم!
ولی جمله یدومت عالی بود.مرسی:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد