روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

9-90

آسه آسه حرفی
سایه سایه سرودی
راهی..رودی..رویایی...
تو همراهت کبریت آورده‌ای؟
ممکن است دیر برگردیم!
خاموشیِ اشیاء
سایه روشنِ حروف
کوله پشتیِ سنگین
صخره‌های بلند و بادِ آن بالا
و شبِ احتمالِ یک اتفاق...!
بو بکش!
بوی گرگ و رود و گریه می‌آید
باید بارانی پا به زا باشد...
آسه آسه بیا
سایه به سایه می‌رویم
بعد برمی‌گردیم
پیش از شبِ کاملِ احتمال
احتمالِ تاریکی هوا
یکی دو درصدِ گمشدن از دریاست.
ممکن است دیر برگردیم
حواس‌ات باشد!
دیر برگشتیم
تو نبودی
راه دور بود
تو نبودی
رود بی‌قرار بود
تو نبودی
و رویای ناتمامِ ترانه‌ای که هنوز...

نظرات 10 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:01 ب.ظ

سلام بهارم
می خواستم بزارمش تو وبم دیدم نمی تونم...نمی تونم بنویسم.حالا خیلی خوشحالم که تو گذاشتیش.
یه جورایی از جنگیدن خسته ام.از سکوت در مقابل بی رحمیا.از مهربون بودن...و این شاید یعنی شکست کامل یه آدم.یعنی ته خط.فقط نمی دونم بعد از این ته خط،نقطه سر خطی وجود داره یا نه.

سلام مریم جون
معلومه که وجود داره. همه چی به مرور عادی میشه.همه چی کم کم رنگ و بوی عادت میگیره و کمرنگ میشه. معلومه که فراموش نمیشه ولی کمرنگ میشه
فقط کمی صبر لازم
اوضاعت که بهتره مگه نه؟:)

مریم چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:57 ب.ظ

بهتر بود تا پریروز...
حالا تقریبا دیگه مردم...

خدا نکنه گلم چی شده؟:(

بابک پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:40 ق.ظ

:-) بهار خوبی؟

اااااااااااا شما هنوز منو می شناسی؟

بابک جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:45 ب.ظ

ها؟ یعنی چی؟ شما دوست عزیز منی اگه شما صلاح بدونی

کم پیدا شدی آخه؟!

مریم شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:58 ب.ظ

بیا تو وبلاگم...
امکان کامنت گذاشتن نیست.اما دوست دارم بیای.

میام عزیزم
الان میام

مریم یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:15 ب.ظ

سلام بهاری خانوم‏!‏
شما که می دونید اینجا یه دختر تنهای مهربون چشم انتظارتونه چرا هر روز وبتونو چک نمی کنید؟‏!‏
قهرم‏!‏

سلام مریم جون
الهی بگردم
ببخش اینقد این چند روز سرم شلوغ بود نتونستم سر بزنم
خوب من که گفتم ایمیلتو بذار واسم.خودت نذاشتی عزیزم
بازم ببخشید
حالا آشتی؟:)

مریم دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:01 ب.ظ

سلام
همون روزی که ایمیل خواستی برات گذاشتم.
یعنی رفتی تو وبم نفهمیدی؟:-‏(هم روی صفحه م لینک یه وبو گذاشتم هم توی پیوندام.دوباره برو.می بینیش.هنوز قهررررررررررممممم

سلام
ولی من که ندیدم
الان باز رفتم دیدم ولی نبود که
حالا نمیشه دوباره بذاری؟

مریم دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:41 ب.ظ

بهااااااااااااارررر مییییییکشمت!!!
برو تو وبلاگم
فقط یه مطلب نوشتم.همون که زیرش کامنت گذاشتی.نوشتم "هنوز هم..."
روی این "هنوز هم..." کلیک کن!

اونو که دیدم
منظورم ایمیلت بود:(((((((((((((((((
چرا دعوام کردی:((((((((((

مریم سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:08 ب.ظ

وای‏!خدا مرگم بده‏!مگه میشه من نخوام بهاری خانوم اددم کنه؟زود باش‏!اددم کن:‏)‏

چشم:)

فریناز چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ق.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

سلام خوبی بهار خانوم؟
الان یک ساعته که دارم پستاتو می خونم
باید بگم خیلی به دلم نشسته کلا
هم اینجا هم پستای قشنگت

فعلا که نظرات وبم بسته است ولی وقتی حوصله ی وبمو پیدا کردم میام پیشت که دعوتت کنم:)))

سلام فریناز جان مرسی از لطفت
منم بهت سر زدم:)
منتظر دعوتت هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد