روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

91-20

این روزها...بیشتر از قبل ،حال همه را می پرسم...

سنگ صبور غم هایشان می شوم...

اشک های ماسیده روی گونه هایشان را پاک می کنم

اما...

یک نفر پیدا نمی شود

که دست زیر چانه ام بگذارد...

سرم را بالا بیاورد و بگوید:

حالا تـــــــو برایمــــــ بگو


نظرات 3 + ارسال نظر
عرفان سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:24 ب.ظ http://dastforosh.blogsky.com

خب حالا تو برایمان بگو.

[ بدون نام ] جمعه 3 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:30 ب.ظ

خوش به حال اونایی که جزو همه ات حسابشون می کنی ...

حالا چرا بی اسم ؟!

[ بدون نام ] شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:09 ب.ظ

بی اسم برا اینکه منو میشناسی اما...

اما؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد