روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

91-32

اگــر دری میــان مــا بــود،
مــی‌کــوفتــم؛
درهــم مــی‌کــوفتــم!

اگــر میــان مــا، دیــواری بــود،
بــالا مــی‌رفتــم، پــاییــن مــی‌آمــدم؛
فــرو مــی‌ریختــم!

اگــر کــوه بــود، دریــا بــود،
پــا مــی‌گــذاشتــم
بــر نقشــه‌ جهــان و
نقشــه‌ای دیگــر، مــی‌کشیــدم!

امــا میــان مــا، هیــچ نیســت
هیــچ؛
و تنــها بــا هیــچ،
هیــچ کــاری نمــی‌شــود کــرد . . .



شهاب مقربین

نظرات 1 + ارسال نظر
آقای پدر ... شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:55 ق.ظ

حاضر ! حرفی که ندارم ولی دیدم دوتا پست رو اومدم و دیدم حرفی نزنم خوبیت نداره ! ، تازه پست قبلی رو چندین بار م خوندم ...

مرسی از همراهی شما :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد