بهش گفتم هر وقت به ساعت نگاه کردی و ساعت و دقیقه یه عدد و نشون داد یعنی کسی که دوستت داره هرجای این دنیا باشه الان داره به تو فکر میکنه
گفت چه بیمزه
گفتم خوب رومانتیکه
خندید
.
.
.
و من مدتهاست از نگاه کردن به ساعتی که دو عدد جفتو نشون میده نمی فهمم کدوم ادم کجای دنیا به من فکر می کنه؟...
راستی الان عزیز من
سرت رو شونه ی کیه
صدای خنده های تو الان تو خونه ی کیه
روزای خوب زندگیم تمومشون صرف تو شد
می گفتی راهمون جداست
آخرشم حرف تو شد
نمی خواهم به اینا فکرکنم! چون خیلی اذیتم می کن.ه ولی فکره دیگه.نمیشه گفت نیا....!
دلم میگیرد از مردمانی که پشت لبخندهای امروزشان پچ پچ های دیروزشان نهفته است
و پشت محبت های امروزشان،نیرنگ دیروزها...
و خوشحال می شوم وقتی می شنوم:
ـ بزرگترین عیبت این است که احساست را نشان می دهی!!!!
و متاسف! که کاش من هم مثل این جماعت بلد بودم احساسم را پشت لبخند دروغینی پنهان کنم...!!!
کاش بلد بودم تظاهر کنم.شاید دوست داشتنی تر بودم!!
بازم قالبمو عوض کردم، ولی این قالبو خیلی دوست دارم.