روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

دیدید توی یه جمع چند نفره یکی که حرف میزنه با اینکه مخاطب خاصی نداره فقط به یکی نگاه می کنه؟! 


خوب هیچی فقط می خواستم بگم کارش خیلی زشته:دی

درست توی لحظه ای که فکر می کنی آزاد آزادی  

و می تونی بدون تعلق زندگی کنی   

یه چیزی توی اعماق وجودت فریاد می زنه : 

من نمی تونم  

...

امروز


میان نبش قبر خاطره ها و کلام ها


هر چه گشتم


نشانی از عشق تو نبود


من بودم


که با کلمات فریاد می زدم  ...


و تو بودی


که گویا با زبان من بیگانه ای


خودت خواستی فقط خاطره باشی


ولی کاش خاطره بودن را بلد بودی


...


 

برای خریدن لباس های پاییزی امسال دقت کنید: 

 

لباسهایی بخرید 

 

 با جیب های به بزرگی دو دست 

 

شاید همین پاییز عاشق شدید 

 

...

گاهی که دلم برایت تنگ میشود


در دلم غوغا می شود و تو نیستی و


فکر میکنم


حتی اگر بودی.... مگر فرقی داشت؟!


تو کِی به داد دل تنهای من رسیدی که حالا برسی...