روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

روزنه

دلم فریاد می خواهد،ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب...

خدا جونم قربونت برم تو که همه چی دادی٬ دستت درد نکنه 

یه کم جسارت و جرئت هم بده 

قول میدم تلاشمو بکنم! 

همین روزا بود...


وقتی که پروانه زیبای من رفت توی پیله اشو


یک کرم زشت دوست نداشتنی به جاش متولد شد...


یادت که هست...

ـ تو چت شده؟  

+ من؟!!!

ـ آره .یه جوری شدی 

+ نه دارم به حرفای تو فکر می کنم  

... 

ـــــــــــــــــــــ 

چی میتونم بگم جز توجیه سکوتم! نمیخوام بیشتر از این ضعف نشون بدم

 

ولی حتی از پشت تلفنم صدام تابلوئه که دیگه اون آدم سابق نیستم 

هیچ انرژی نمونده.... 

 

وقتی روزا رنگ تکرار میگیرن و کارایی که دوست نداری را کنار ادمای دوست نداشتنی انجام میدی 

همه چی بی رنگه و بی انرژی میشه 

تنها دلت خوشیت میشه خونواده ای که موقع رفتنت به خونه میدونی چشم انتظارتن و با لبخند و گرمی ازت استقبال می کنن .که عاشقتن.  

داشتم میرفتم خونه که رفتم وبلاگ یه دوست قدیمی... 

کسی که وبلاگ قبلیمو می خوند ولی الان از این یکی بی خبره... 

چند بارم خواسته ادرس این وبلاگو بهش بدم که من...  

وقتی یه آدم میگه له شدم یعنی چی؟ 

نه که بچه باشه و یه عصبانیت آنی باشه ها !نه!

یه آدم بالغ با یک زندگی که شاید وقتی از دور بهش نگاه می کنی پر از موفقیت و آسایشه !

شاید حس می کنی همه چی داره. پس چشه؟ 

چی شده که دیگه این مدت زده به سیم آخرو ۴-۵ تا پست اخرش آرزوی مرگ شده و ضربه به خودش و نا امیدی؟! 

خواستم بی نظر رد نشم ولی نشد  

دلم میخواست می تونستم کمکش کنم٬  دلم میخواست برم باهاش یه کم حرف بزنم ولی دیدم اون از من خیلی پخته تره .من خودم موقع هایی که کم آوردم رفتم باهاش حرف زدم 

پس باید چیکار کنم ؟

واقعا نمیونم بی توجه رد بشم ..

فقط واسش دعا می کنم 

شاید این تنها کمکی باشه که می تونم بکنم 

 

 ـــــــــــــــــــــــــــــ

یادت باشه یه روز دونه دونه ی دوستاتو از خودت روندی... 

 ولی امیدوارم روزهای بهتری پیش روت باشن

 ...

 

 ـــــــــــــــــ

باز هم خطوطی که پاک میشه و پستی که حذف!